بکارگیری ادبیات و معماری در حفظ ارتقاء فرهنگی جامعه

محمدعلی تبریزی میاندوآب1

1) کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد هریس

محل انتشار : دومین کنفرانس بین المللی تحقیقات در عمران، معماری، شهرسازی و محیط زیست پایدار(2cauem.com)
چکیده :
معماری از آن دسته معارف بشری است که با هر سه حوزه معرفت شناسی یعنی حوزه علوم طبیعی علوم انسانی خلاقیت و هنر در ارتباط است به طوری که حذف هیچ یک از آن¬ها برای معماری ممکن نیست در هر کدام از این حوزه¬های معرفتی علوم متعددی وجود دارند که نقش مؤثری در حیات معماری دارند و به عبارت بهتر معماری بر پایه آن علوم و مقررات استوار گردیده است اما دو نکته مهم برای درک صحیح این موضوع حائض اهمیت است. نکته اول: نکته مهم درباره مراتب وجودی این است که هر چیزی از جمله معارف و مقعولاتی که به باطن انسان نزدیک¬تر باشد وجودشان نیز مشکک تر است یعنی هر چه ماهیت علمی حضوری¬تر باشد از دیدگاه وجودشناسی به دلیل قرابت با انسان انسان¬تر و هر چه علمی ، حضوری¬تر باشد از دیدگاه وجودشناسی به دلیل قرابت با انسان انسان¬تر می¬شود و هر چه علمی، انسان¬تر یا باطنی¬تر گردد نحوه وجودش به نحوه وجود انسان نزدیک¬تر می¬گردد یعنی آن مراتب تشکیکی وجود انسان در آن علم با شدت بیشتری ظاهر می¬شود. پس اولاً حدود و میدان مراتب وجود در علوم یکسان نیست ثانیاً هر چه علمی عینی¬تر باشد مرتبه وجودی آن متعین¬تر است مانند ریاضیات و فیزیک و هر چه حضوری¬تر باشد دارای وجودی مشکک¬تراست مانند فلسفه و روانشناسی و البته هنرها در این میان بالاترین تشکیک را دارند مانند شعر موسیقی ثانیاً این تشکیک در علوم معارف و هنرها هرگز از محدود مراتب وجود انسان و انسان کامل فراتر نخواهد رفت. نکته دوم: معماری به دو لحاظ از پیچیدگی خاصی برخوردار است اولاً معماری بنا به تأثیرپذیری گسترده¬ای که از علوم معارف هنرها و معقولات دارد و از تمامی حوزه¬های سه¬گانه و حتی علومی که در میانه مرزهای حوزه¬ها پراکنده هستند نیز تأثیر می-پذیرد مانند علم اقتصاد که به دلیل ماهیت خود در میان حوزه علوم طبیعی و علوم انسانی قرار دارد بنابراین تمامی مراتب وجودی آن معارف به معماری به نحوی انتقال می یابد ثانیا (معماری ، مکانی انسانی است. و اگر این تعریف را از معماری بپذیریم پس پذیرفته¬ایم که معماری از لحاظ مراتب وجود به انسان نزدیکی بسیار دارد یعنی معماری به طور معمول می¬تواند از پایین¬ترین مرتبه خیال یعنی خیال فاقد تعقل تا عالیترین مرتبه آن که همان خیال منفصل باشد مراتب وجودی را اشغال نماید. پس در واقع می¬شود گفت معماری از جنس حکمت است که هم حقایق یعنی توان دریافت و جذب ایده¬های نازل از عالم معنا و روح را دارد و هم باید به مرتبه مفاهیم نزول نماید زیرا با غیر یعنی با افراد و اشخاص غیرخالق آن اثر معمار سروکار دارد مضافاً اینکه علوم و فناوری نیز ابزار مؤثر و متشکله در ماهیت نفس معماری که همان طرح باشد هستند. پس در واقع می¬شود پیوند عجیبی میان معماری و دیگر علوم وجود دارد
کلمات کلیدی : معماری ادبیات الگوهای فرهنگی معناگرایی خردورزی دین¬داری