ذهن و سرطان: اثربخشی مداخلات روانی/آموزشی در بهبود بهزیستی روانشناختی بیماران سرطانی20 تا 40 ساله

ذهن و سرطان: اثربخشی مداخلات روانی/آموزشی در بهبود بهزیستی روانشناختی بیماران سرطانی20 تا 40 ساله

خلیل رحیمی1 فاطمه مهر جو2

1) کارشناس ارشد روانشناسی بالینی.دانشگاه علوم و تحقیقات تهران واحد ساوه
2) کارشناس ارشد روانشناسی بالینی.دانشگاه علوم و تحقیقات تهران واحد ساوه

محل انتشار : دومین کنفرانس بین المللی علوم رفتاری و مطالعات اجتماعی(2ibsconf.com)
چکیده :
چکیده: مقدمه: شواهد علمی قابل ملاحظه نشان دهنده این است که بیماران سرطانی از درماندگی های روانشناختی طولانی مدت و اساسی مرتبط با شکل های متفاوت سرطان و درمان آن رنج می برند. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی مداخلات روانی/آموزشی بر بهبود بهزیستی روانشناختی بیماران مبتلا به سرطان انجام شد. روش ها: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پيش آزمون-پس آزمون با گروه كنترل بود و بر روی 12 نفر از بیماران سرطانی 20 تا 40 که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند، انجام شد. اعضای گروه آزمایشی به مدت 12 جلسه 45 دقیقه ای در معرض مداخلات روانی-آموزشی قرار گرفت. ابزار گرد آوری اطلاعات مقیاس تظاهر بهزیستی روانشناختی ماس و همکاران بود. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون تحلیل کواریانس و به کمک نرم افزار SPSS-17 صورت گرفت. یافته ها: نتایج بررسی پیش فرض های آماری نشان داد که پیش شرط تساوی واریانسها (با استفاده از آزمون لوین) و آزمون یکسانی شیب خط رگرسیون برای گروه های آزمایش و کنترل یکسان است (05/0 P > ). نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که تفاوت مشاهده شده بین میانگین هاي نمرات بهزیستی روانشناختی شرکت کنندگان برحسب عضویت گروهی (آزمایش – کنترل) در مرحله پس آزمون با 99 درصد اطمینان معنی دار می باشد (01/0 P < ). میزان تأثیر این مداخله 66/0 بوده است. نتیجه گیری: جمع بندی نتایج پژوهش نشان دهنده اثربخشی مداخلات روانی/آموزشی بر بهبود بهزیستی روانشناختی بیماران سرطانی بود. با این حال نیاز به مطالعات بیشتر به منظور بررسی اثربخشی این شیوه مداخله با جمعیت های دیگر از بیماران سرطانی احساس می شود. واژه های کلیدی: مداخله روانی/آموزشی، بهزیستی روانشناختی، سرطان زمینه و هدف: شواهد علمی قابل ملاحظه نشان دهنده این است که بیماران سرطانی از درماندگی های روانشناختی طولانی مدت و اساسی مرتبط با شکل های متفاوت سرطان و درمان آن رنج می برند. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی مداخلات روانی/آموزشی بر بهبود بهزیستی روانشناختی بیماران مبتلا به سرطان انجام شد. مواد و روش کار: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پيش آزمون-پس آزمون با گروه كنترل بود و بر روی 12 نفر از بیماران سرطانی 20 تا 40 که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند، انجام شد. اعضای گروه آزمایشی به مدت 12 جلسه 45 دقیقه ای در معرض مداخلات روانی-آموزشی قرار گرفت. ابزار گرد آوری اطلاعات مقیاس تظاهر بهزیستی روانشناختی ماس و همکاران بود. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون تحلیل کواریانس و به کمک نرم افزار SPSS-16 صورت گرفت. یافته ها: نتایج بررسی پیش فرض های آماری نشان داد که پیش شرط تساوی واریانسها ( با استفاده از آزمون لوین) و آزمون یکسانی شیب خط رگرسیون برای گروه های آزمایش و کنترل یکسان است ( 05/0 P > ). نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که تفاوت مشاهده شده بین میانگین هاي نمرات بهزیستی روانشناختی شرکت کنندگان برحسب عضویت گروهی (آزمایش – کنترل) در مرحله پس آزمون با 99 درصد اطمینان معنی دار می باشد (01/0 P < ). میزان تأثیر این مداخله 66/0 بوده است. نتیجه گیری: جمع بندی نتایج پژوهش نشان دهنده اثربخشی مداخلات روانی/آموزشی بر بهبود بهزیستی روانشناختی بیماران سرطانی بود. با این حال نیاز به مطالعات بیشتر به منظور بررسی اثربخشی این شیوه مداخله با جمعیت های دیگر از بیماران سرطانی احساس می شود. واژه های کلیدی: مداخله روانی/آموزشی، بهزیستی روانشناختی، سرطان مقدمه: فرضیه رابطه علی بین عوامل روانی/اجتماعی و سرطان در ادبیات پژوهشی و رسانه های عمومی به گستردگی پذیرفته شده است. یافته های مکرّرِ بیشتر مطالعات ایده ارتباط بین ذهن و سرطان را تایید کرده است [1و2]. فرض زیر بنایی تأیید کننده ایده ارتباط ذهن و سرطان این است که سلامت هیجانی مستقیما تحت تأثیر تعامل پیچیده بین مغز، بدن، ذهن و رفتار است. سرطان یک بیماری بالقوه تهدید کننده زندگی است و اغلب با درماندگی های روان شناختی عمده همراه می شود. تخریب شناختی و تغییر در کیفیت زندگی و بهزیستی در مبتلایان به سرطان و درمان آن مسئله مهمی است که می تواند با موفقیت برنامه های درمانی تخصصی و اجتماعی تداخل کند [3 ،4]. شیوع نقص های شناختی در بیماران سرطانی در مطالعات مختلف بین 17 تا 75 درصد گزارش شده است [5]. در بررسی مطالعات مرتبط با بیماران سرطانی در طول بیماری افزایش پیامدهای شناختی منفی [6، 7]، تخریب کارکردهای اجتماعی، فیزیکی و شناختی روزانه [8]، واکنش های روان عصب شناختی نامطلوب به شیمی درمانی [9]، تخریب سرعت پردازش، توجه و زمان واکنش [10]، اختلال در کارکرد های اجرایی، سرعت و زمان واکنش و حافظه [11]، اختلال در سیالی کلامی و درک زبان، یادگیری، استدلال و حل مسئله [12] گزارش شده است. این یافته ها نشان می دهد که فاکتورهای مرتبط با تشخیص بیماری و درمان آن می تواند در رشد تغییرات عصب شناختی نقش داشته باشد و اثرات روانشناختی فراگیر و طولانی مدت بر زندگی بسیاری از این بیماران بر جای گذارد. در تلاش برای بهبود سازگاری هیجانی و بهبود اثرات روانشناختی منفی در طول 30 -40 سال گذشته راهبردهای مداخله ای چند گانه پیشنهاد شده است. در بسیاری از مطالعات اثربخشی مداخلات مبتنی بر شناخت درمانی و آموزش سلامت [13]، درمان های شناختی رفتاری و بهبود مشکلات خواب [ 14]، درمان های شناختی رفتاری و آموزش مهارت های بین فردی [15] بر کاهش اضطراب، خلق افسرده و بهبود کیفیت زندگی مبتلایان به سرطان تایید شده است. در دهه گذشته شمار بزرگی از مطالعات پژوهشی کارایی مداخلات روانی-آموزشی را ارزیابی کرده اند. مداخله روانی-آموزشی به عنوان یک روش درمانی برای قادر ساختن بیماران برای مقابله کردن با تجربه بیماری از طریق مواد آموزشی و تکنیک های شناختی/رفتاری است [16]. اثرات مثبت مداخلات روانی/آموزشی بر افزایش دانش بیماران درباره بیماری، افزایش مهارت های مقابله ای و سازگارانه و تسکین نشانگان منفی گزارش شده است [17، 18، 19]. همچنین مداخلات روانی/آموزشی به عنوان یک راهکار درمانی اصلی برای رهایی از پیامدهای منفی بیماری های جسمانی و اختلالات روانی استفاده شده است. [20، 21]. آنتونی (2012) و روز و همکاران (2002) در فراتحلیل پژوهش های مربوط به اثربخشی مداخلات روانی/ اجتماعی بر بهبود بهزیستی روانشناختی و سازگاری های روانشناختی و فیزیولوژیکی مبتلایان به سرطان گزارش کردند که در تعدادی از این مطالعات اثربخشی تکنیک های روانی- اجتماعی تایید شده است[22، 23]. نتایج فراتحلیل چمبرز و همکاران (2011) سودمندی مداخلات روانی /آموزشی و شناختی/رفتاری گروهی را در بهبود سازگاری روانشناختی و ارتقای کیفیت زندگی مردان مبتلا به سرطان تایید کرد [24]. کوهن و همکاران (2011) اثربخشی مداخلات روانی/اجتماعی (تنفس عمیق، تخیل هدایت شده و آموزش مهارت های مقابله ای سازگارانه) را در کاهش خلق افسرده بیماران سرطانی گزارش کردند [25]. نلسون و همکاران(2008) نشان دادند که مداخلات مشاوره ای/ روانی/اجتماعی در بهبود کیفیت زندگی زنان سرطانی مؤثر است [26].کامرون و همکاران (2004) اثربخشی مداخلات مبتنی بر حل مسئله را در بهبود تنش هیجانی، افزایش خود اعتمادی و افزایش جهت گیری مبتنی بر حل مسئله خانواده های مبتلایان به سرطان گزارش کردند [27]. نتایج فراتحلیل رس و پاکروپ (2003) از سودمندی مداخلات روانی/اجتماعی در بهبود کیفیت زندگی زنان سرطانی حمایت کرد [28] . تمپل و همکاران (2011) نیز اثربخشی مداخلات مبتنی بر مراقبت تسکینی را در کاهش درد و افسردگی و افزایش طول عمر مبتلایان به سرطان تایید کردند [29]. آنتونی (2012) معتقد است از آنجا که فاکتورهای شناختی، رفتاری و اجتماعی می توانند چگونگی سازش بیماران سرطانی را با تشخیص و درمان بیماری تحت تأثیر قرار دهند بسیاری از مداخلات مربوط به بررسی اثرات تکنیک های روانی/آموزشی/اجتماعی بر سازگاری روانشناختی، کیفیت زندگی و بهزیستی بیماران سرطانی متمرکز شده است [22]. در حالی که بسیاری از محققان استفاده بالینی از این رویکرد را توصیه می کنند ماهیت چنین مداخله ای به طور گسترده ای متفاوت است و شواهد حمایت کننده درباره کارایی آن قطعی نیست. به علاوه در بسیاری از مطالعات اولیه مداخلات گروهی با شمار کوچکی از شرکت کنندگان و غالبا بدون گروه کنترل صورت گرفته است. بنابراین ضرورت استفاده از مطالعات منظم به منظور تقویت و تعیین اثربخشی کارایی این رویکرد احساس می شود. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی مداخلات روانی/آموزشی بر بهبود بهزیستی روانشناختی بیماران مبتلا به سرطان انجام شد. روش کار: پژوهش حاضر جزء پژوهش هاي كاربردي بوده و روش آن نیمه آزمایشی با طرح پيش آزمون-پس آزمون با گروه كنترل بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه بیماران سرطانی 20 تا 40 ساله شهرستان کاشمر تشکیل داد. نمونه گیری با روش نمونه گیری در دسترس صورت گرفت، بدین ترتیب که ابتدا لیست کلیه بیمارانی که بر اساس معیارهای تشخیصی پزشکی تشخیص سرطان دریافت کرده و در مراکز مرتبط از جمله بیمارستان، شبکه بهداشت و انجمن حمایت از بیماران سرطانی دارای پرونده بودند تهیه گردید، سپس سعی شد تا با این بیماران تماس حاصل شود و از آنها برای شرکت در پژوهش دعوت به عمل آید. در مجموع 20 نفر از این بیماران تمایل خود را برای شرکت در پژوهش اعلام کردند. سپس از آنها خواسته شد تا برای تکمیل پرسشنامه ها و دست یابی به اطلاعات بیشتر در مرکز مشاوه مهر حاضر شوند. پس از حضور آزمودنی ها محقق ضمن توضیح اهداف پژوهش از آنها خواست تا به سوالات پرسشنامه بهزیستی روانشناختی (پیش آزمون) پاسخ دهند. سپس اعضای گروه به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل منتسب شدند. اعضای گروه آزمایشی به مدت 12 جلسه 45 دقیقه ای (هفته ای 3 جلسه) در معرض مداخلات روانی-آموزشی که توسط یک متخصص روانشناسی و یک نفر پزشک اجرا می شد قرار گرفت. پس از اتمام دوره آزمایشی از تمامی اعضای دو گروه برای تکمیل پرسشنامه ها (پس آزمون) دعوت به عمل آمد. لازم به ذکر است اشاره شود که از مجموع 10 نفر گروه آزمایشی 4 نفر به همکاری خود تا پایان پژوهش ادامه نداند، بنابراین به منظور دست یابی به نتایج همگن تر سعی شد تا پاسخ نامه های 4 نفر از اعضای گروه کنترل نیز به طور تصادفی کنار گذاشته شود و در نهایت تحلیل داده ها با 12 آزمودنی صورت گرفت. لازم به ذکر است متخصصان برای طرح های تجربی حجم نمونه 4 تا 12 نفر را پیشنهاد داده و آن را کافی می دانند[30]. ابزار گرد آوری اطلاعات مقیاس تظاهر بهزیستی روانشناختی ماس و همکاران (1998) بود [31]. این مقیاس یک مقیاس خود گزارش دهی 25 آیتم با 6 فاکتور کنترل خود و رویداد ها، شادی، درگیری اجتماعی, عزت نفس، تعادل روانی و جامعه پذیری است. آیتم ها بر روی یک مقیاس 5 درجه ای لیکرت از هرگز (1) ، به ندرت (2)، گاهی اوقات (3)، غالبا (4) و تقریبا همیشه (5) رتبه بندی می شوند. ضرایب پایایی به روش آلفای کرنباخ برای کل مقیاس 93/0 و برای خرده مقیاس ها در دامنه 71/0 تا 85/0 گزارش شده است. تحلیل عاملی مقیاس به روش مولفه های اصلی نیز نشان داد که 6 عامل استخراج شده 52 درصد از واریانس بهزیستی روانشناختی را تببین می کند [31]. با توجه به عدم وجود شاخص های روایی و پایایی ارایه شده در پژوهش های داخل کشور، در این پژوهش برای تعیین روایی مقیاس از روایی محتوایی (نظر متخصصان) و برای تعیین پایایی مقیاس از روش آلفای کرنباخ استفاده شد. ضریب پایایی مقیاس به روش آلفای کرنباخ برای نمره کل و 6 فاکتور به ترتیب برابر با 88/0، 79/0، 81/0، 81/0، 69/0، 78/0 و 79/0 برآورد شد. تجزیه و تحلیل داده ها از با آزمون تحلیل کواریانس و به کمک نرم افزار SPSS-16 صورت گرفت. مداخله: شش نفری که در گروه آزمایش جای گرفتند پس ازاجرای پیش آزمون، به مدت 12 جلسه مداخلات روانی-آموزشی گروهی را دریافت کردند و اعضای گروه کنترل در این مدت هیچ گونه مداخله ای دریافت نمی کردند. بارسویک و همکاران (2002) مداخلات روانی-آموزشی را به 5 طبقه مشاوه/رواندرمانی، رفتار درمانی، آموزش/آگاهی، حمایت اجتماعی و طبقات دیگر شامل موسیقی درمانی، هنر درمانی و ... تقسیم کرده اند[32] . با توجه به گستردگی حیطه مداخلات روانی-آموزشی و وجود یک متخصص روانشناسی و یک پزشک در این پژوهش دو طبقه مشاوره/رواندرمانی و آموزش/آگاهی به عنوان عمده ترین برنامه مداخله ای در نظر گرفته شد. هدف مداخلات روانی-آموزشی عبارت بود از گسترش دانش و آگاهی بیماران درباره پاسخ های هیجانی و بدنی به استرس، ارایه آموزش و تمرین مهارت های حل مسئله مورد نیاز برای مدیریت بحران های عاطفی، آموزش و تمرین تکنیک های ریلکسیشن تراپی و ارایه حمایت های روانی-اجتماعی از طریق بحث با روانشناس و پزشک (در صورت امکان با سایر اعضای گروه) درباره مشکلات خاص و نگرانی هایی که عموما بیماران سرطانی با آن مواجه می شوند. مداخلات رفتاری که بیشتر دربرگیرنده مهارت های ماساژ، ریلکسیشن تراپی، تمرین جسمی، رژیم غذایی و مصرف منظم دارو بود با درماندگی های کمتر و سازگاری بهتر مرتبط است [33]. در ماساژ اضطراب ، درد، افسردگی، خشم و تهوع کاهش می یابد و کیفیت زندگی، مشکلات خواب، خستگی مفرط، احساسات منفی و کارکرد سیستم ایمنی بدن و سیستم نرون-آندوکرین بهبود می یابد [34]. همچنین مطالعات مربوط به اثرات ریلکسیشن تراپی بهبود کیفیت زندگی، بهبود در افسردگی، خلق و اضطراب، کاهش احساسات منفی و مشکلات خواب را گزارش کرده اند [35] . مداخلات شناختی که کمک می کرد تا بیمار تجربه سرطان را ارزیابی کند، می تواند سازگاری و کیفیت زندگی بیمار را در طول درمان افزایش دهد [36، 37]. حمایت های اجتماعی با سازگاری با سرطان [38]، پیامدهای سلامتی بهتر [39] و امیدواری برای مدیریت بهتر استرس در بیماران مربوط بود [40، 41]. از جمله تکنیک های حل مسئله که از کتاب راهنمای مراقبت از سرطان در خانه برگزیده شد می توان به مواردی چون تشویق بیماران به خلاقیت، خوشبینی، طراحی و بدست آوردن اطلاعات از متخصصان اشاره کرد [42]. یافته ها: از بین 12 نفر آزمودنی مورد مطالعه 8 نفر (66/66%) زن و 4 نفر (34/46%) مرد بودند، میانگین سنی گروه آزمایش 15/6 ± 50/31 و میانگین سنی گروه کنترل34/5 ± 83/30 بود. نتایج بررسی پیش فرض های آماری نشان داد که پیش شرط تساوی واریانسها ( با استفاده از آزمون لوین) و آزمون یکسانی شیب خط رگرسیون برای گروه های آزمایش و کنترل یکسان است ( تعامل بین شرایط آزمایشی و متغیر همپراش معنی دار نیست ) و استفاده از تحلیل کواریانس بلا مانع است ( 05/0 P > ، جدول1). جدول1: نتایج بررسی پیش فرض های آماری F df1 df2 P-value شرط تساوی واریانسها ( با استفاده از آزمون لوین ) 73/1 1 10 21/0 آزمون یکسانی شیب خط رگرسیون 012/0 1 .... 91/0 نتایج تحلیل کواریانس (ANCOVA ) شامل مجموع مجذورات (SS )، میانگین مجذورات (MS )، مقدار F ، درجات آزادی (df)، سطح معنی داری (p-value ) و مجذور اتای سهمیŊ2 جهت تعیین اثر بخشی مداخلات روانی-آموزشی بر افزایش بهزیستی روانشناختی ارایه شده است (جدول 2). جدول 2: خلاصه ANCOVA برای تعیین اثر بخشی مداخلات روانی-آموزشی بر افزایش بهزیستی روانشناختی بیماران با کنترل متغیر بهزیستی روانشناختی پیش آزمون منابع تغییرات SS df MS F P-value Ŋ2 نمره بهزیستی روانشناختی پیش آزمون 62/74 1 62/74 91/0 36/0 09/0 اثر اصلی ( آموزش ) 50/1462 1 50/1462 96/17 002/0 66/0 خطای باقی مانده 70/732 9 41/81 نتایج ANCOVA نشان داد با حذف اثر نمره های بهزیستی روانشناختی پیش آزمون به عنوان متغیر همپراش اثر اصلی متغیر آموزش بر نمره های بهزیستی روانشناختی پس آزمون معنی دار است. به عبارت دیگر نتایج نشان داد تفاوت مشاهده شده بین میانگین هاي نمرات بهزیستی روانشناختی شرکت کنندگان برحسب عضویت گروهی (آزمایش – کنترل) در مرحله پس آزمون با 99 درصد اطمینان معنی دار می باشد (01/0 P < ). میزان تأثیر این مداخله 66/0 بود. بحث: یافته های پژوهش حاضر نشان دهنده اثربخشی مداخلات روانی/آموزشی در افزایش میانگین نمره بهزیستی روانشناختی بیماران سرطانی گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل بود. مداخلات روانشناختی به منظور کمک به مدیریت و کاهش درماندگی های روانشناختی طراحی گردیده و می تواند منجر به افزایش کارکرد سیستم ایمنی گردد[43]. پژوهش های انجام شده درباره بیماران سرطانی نشان دهنده اهمیت فاکتورهای رفتاری، اجتماعی و شناختی در تسهیل سازگاری در طول مرحله تشخیص و درمان سرطان است و منطق لازم برای استفاده از مداخلات روانی/آموزشی/اجتماعی را در بیماران سرطانی شکل می دهد. آنتونی (2012) معتد است تجربه سرطان می تواند سیستم سازگاری فیزیولوژیکی را تحت تأثیر قرار دهد و همزمان تغییراتی را در سازگاری روانشناختی ایجاد کند (عاطفه منفی). تغییر در سازگاری می تواند فرایند رشد تومور را تسریع کند و سیستم دفاعی سلول را تخریب کند که این ممکن است با پیشرفت سرطان و کاهش در کیفیت زندگی و بهزیستی بیمار مرتبط باشد [22]. بسیاری از شواهد نشان می دهد که مداخلات روانی/اجتماعی می تواند شاخص های سازگاری روانشناختی و فیزیولوژیکی را بهبود بخشد. مداخلات روانی/آموزشی با هدف آموزش تکنیک های ریلکسیشن تراپی، راهبردهای کاهش اضطراب، تعدیل ارزیابی های شناختی، پذیرش راهبرد های مقابله ای به منظور کاهش بیماری ها و استفاده از مهارت های بین فردی به منظور ایجاد و حفظ حمایت های اجتماعی طراحی گردیده است. مداخلات روانی/آموزشی در تسکین نشانگان فیزیکی و هیجانی افراد مبتلا به سرطان مؤثر بوده اند [44، 45] و به دو روش استفاده شده اند: یک دسته از پژوهش ها اثرات چنین مداخلاتی را به طور مجرا به عنوان یک تکنیک درمانی بررسی کرده اند و دسته دیگر از مطالعات چنین مداخلاتی را به عنوان مولفه ای از پروتکل مداخلات شناختی/رفتاری در نظر گرفته اند [46]. چنین مداخلاتی سازگاری روانشناختی با استرسورهای ناشی از تشخیص و درمان سرطان را بهبود می بخشند و می توانند مستقیما (یا به طور غیر مستقیم از طریق مدیریت استرس) رفتارهای تأمین کننده سلامت از قبیل تمرین جسمی، رژیم غذایی، خواب و پایبندی به مصرف دارو که بر پیامدهای سلامت بیماران سرطانی تأثیر دارد بهبود بخشند [47]. نول و همکاران (2002) معتقدند مداخلات روانی/اجتماعی دربرگیرنده ریلکشیشن تراپی و مدیریت استرس به بیماران سرطانی کمک می کند تا احساسات شان را آشکار کنند، راهبردهای مقابله ای شان را بهبود بخشند، حمایت های اجتماعی لازم را برای قادر ساختن آنها به منظور ارتقای کیفیت زندگی شان فراهم می آورد و به آنها کمک می کند تا درد و نشانگان جسمی دیگر را مدیریت کنند[48] . مطالعات نشان داده اند بیمارانی که حمایت های بیشتری دریافت می کنند با فشار ناشی از بیماری بهتر مقابله می کنند [49]. مدخلات شناختی/رفتاری به منظور کاهش نشانگان بیماری و بهبود نگرش بیماران نسبت به این مسئله طراحی شده اند که بیمار توانایی کنترل افکار، باورها و نگرش هایش را به منظور تسهیل و افزایش مهارت های مقابله ای در طول مرحله درمان سرطان را دارد [50، 51، 52]. مداخلات مبتنی بر درمان های شناختی به بیمار کمک می کند تا یک تفسیر واقع گرایانه از استرسورهای درگیر در فرایند سازگاری با بیماری ایجاد کند، تکنیک هایی را برای مقابله مؤثر با استرسورها یاد بگیرد و رفتارهای مقابله ای مناسب را اکتساب کند [53، 54]. مکانیزم های تغییر در مداخلات شناختی شناسایی و تغییر افکار منفی، باورها و انتظارات است [55، 56]. آنتونی (2012) معتقد است این مداخلات به لحاظ شناختی طراحی می شوند تا ارزیابی استرس و راهبردهای مقابله ای را تعدیل کنند، به لحاظ رفتاری تنش، اضطراب و درماندگی را از طریق آموزش ریلکسیشن، ذهن آگاهی، هیپنوتیزم، یوگا و دیگر تکنیک ها کاهش دهند و به لحاظ بین فردی از طریق بهبود حمایت اجتماعی دریافتی و ارتباط گروهی مهارت هایی شبیه جرات ورزی و مدیریت خشم را ایجاد کنند[22] . آنچه از جمع بندی نتایج پژوهش حاصل شد نشان دهنده اثربخشی مداخلات روانی/آموزشی بر بهبود بهزیستی روانشناختی بیماران سرطانی بود. با این حال نیاز به مطالعات بیشتر به منظور بررسی اثربخشی این شیوه مداخله با جمعیت های دیگر از بیماران سرطانی احساس می شود. بررسی اثرات مداخلات روانی/آموزشی بر پیامدهای سلامت نیازمند ارتباط رویکردهای مداخله ای معتبر به منظور بهبود سازگاری روانشناختی و ایجاد تغییر در فرایندهای زیستی/رفتاری است که با پاتوفیزیولوژی هر یک از بیماری های خاص مرتبط است. مداخلات آتی بهتر است با نمونه های بزرگتر، گروه های کنترل بیشتر و دوره پیگیری نتایج همراه باشد. به علاوه استفاده از ابزارهایی با شاخصه های روانشناختی و فیزیولوژیکی بیشتر و بررسی نقش فاکتورهای میانجی در پیامدهای سلامت احساس می شود. از محدودیت های این مطالعه می توان به پایین بودن حجم نمونه، عدم تفکیک نقش جنسیتی و عدم تفکیک آزمودنی ها بر حسب نوع سرطان اشاره داشت.
کلمات کلیدی : واژه های کلیدی: مداخله روانی/آموزشی بهزیستی روانشناختی سرطان