واکاوی نظریه یادگیری ارتباط گرایی زیمنس

مسئول: شاهرخ محمدی1 مریم سیف نراقی2 سمیه ابن رومی3 تحسیم الیاسی4

1) نویسنده دانشجوی مقطع دکترای برنامه‌ریزی درسی واحد علوم تحقیقات تهران
2) استاد تمام وعضو هیئت علمی دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات تهران
3) دانشجوی مقطع دکترای برنامه‌ریزی درسی واحد علوم تحقیقات تهران
4) دانشجوی دکترای فلسفه تعلیم وتربیت از دانشگاه تهران

محل انتشار : دومین کنفرانس بین المللی علوم رفتاری و مطالعات اجتماعی(2ibsconf.com)
چکیده :
چکیده ارتباط گرایی در چند سال اخیر به‌عنوان یک نظریه یادگیری جدید در محافل علمی مطرح‌شده است. این نظریه را اولین بار جورج زیمنس (2005) و استفان داونز (2006) مطرح کردند (به نقل از فردانش، 1392). زیمنس استاد دانشگاه منیتوبای کانادا دارای آثاری در زمینه ی شبکه‌های یادگیری و نظریه ارتباط گرایی، زیست‌بوم یادگیری و آموزش و یادگیری در عصر دیجیتال است. در چند دهه اخیر یادگیری شاهد دیدگاه‌ها و نظریه‌های جدیدی بوده است که به‌طورجدی نظریه‌های پیشین را به چالش کشیده است به طریقی که برخی این نظریه‌ها را پارادایمی جدید در تعلیم و تربیت تلقی می‌نمایند. گسترش فناوری‌هایی مثل شبکه‌های جهانی، انفجار اطلاعات، کاهش نیم‌عمر دانش، رشد آموزش‌های مجازی سبب ظهور دانش ارتباطی و نظریه ارتباط گرایی (که حاصل پیوند معرفت‌شناسی و فن‌آوری است) شده است این نظریه بر دانش ارتباطی و دانش توزیع‌شده و از طرف دیگر بر فناوری‌های نوین (شبکه‌ها) استوار است. که در تلاش است تا دیدگاه جدیدی را در معرفت‌شناسی و پیرو آن متناسب با عصر دیجیتال یک نظریه یادگیری جدید ارائه نماید. محققین در این مقاله قصد دارند تا ضمن امانت‌داری نسبت به محتوا، این نظریه را با بررسی آثار دکتر زیمنس و سایر افرادی که در این زمینه آثار و مطالعاتی داشته‌اند ، ایده‌های مرتبط را به چالش کشیده و درنهایت یک رویکرد متناسب با عصر دیجیتال را در آینده به جامعه اطلاعاتی که تشنه مفری در این مسیر پرتلاطم است معرفی نمایند که در این مجال خلاصه‌ای از نظریه فوق به همراه دلالت‌های تربیتی آن و نقدهای مطرح‌شده بر آن ارائه می‌شود . واژگان کلیدی:ارتباط گرایی،یادگیری شبکه ای،یادگیری
کلمات کلیدی : واژگان کلیدی:ارتباط گرایی یادگیری شبکه ای یادگیری